صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۲۳: از خط شبرنگ حسن سرکش او رام شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خط شبرنگ حسن سرکش او رام شد آن دل چون سنگ آخر بیضه اسلام شد سایل مبرم کند شیرین لبان را تلخ گوی از دعای من لب لعل تو خوش دشنام شد جمع کن خاطر ز تسخیرم که بر پیکر مرا داغها از تنگ درزی حلقه های دام شد دلخراشی گر مرا مشهور سازد دور نیست پاره سنگی از خراش سینه صاحب نام شد حسن چون بی پرده گردد پخته سازد عشق را شمع در فانوس شد، پروانه ما خام شد طالع از لیلی ندارم، ورنه در دشت جنون هر کجا وحشی غزالی بود با من رام شد صاف نوشان از غم ایام تلخی می کشند فارغ است از گرد کلفت هر که درد آشام شد تلخکامی قسمت شیرین زبانان کم شود از زبان چرب، شکر روزی بادام شد نیست این افتادگی امروز در طالع مرا دامن مادر به طفل من کنار بام شد کوه اگر گردد، به دامن پای نتواند کشید بر امید وعده او هر که بی آرام شد بر حیات پوچ گویان نیست صائب اعتماد می دهد بر باد سر مرغی که بی هنگام شد صائب تبریزی