صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۱۷: از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد از زبان خلق پنهان در دهان شیر شد می فزاید هایهوی می پرستان را سرود شورش مجنون زیاد از ناله زنجیر شد در تماشاگاه عالم دیده حیران ما واله یک نقش چون آیینه تصویر شد شبنم از دامان گلها خون بلبل را نشست کی به شستن می رود خونی که دامنگیر شد؟ دل زبی اشکی به مژگان می رساند خویش را می مکد انگشت خود را طفل چون بی شیر شد آبهای مرده می گردد نصیب جویبار در گلو گردد گره اشکی که بی تأثیر شد حلقه ماتم شد از هجران او آغوش من دیده حسرت شود دامی که بی نخجیر شد گفتم از خاموشی من خون رحم آید به جوش عذر من از بی زبانی عاقبت تقصیر شد زود در روشندلان صحبت سرایت می کند آب با آن لطف، خونریز از دم شمشیر شد شد ز آزادی زبان ناقصان بر من دراز عید طفلان است چون دیوانه بی زنجیر شد نیست از نور حقیقت هیچ چشمی بی نصیب از که رو پنهان کند حسنی که عالمگیر شد تشنه دیدار را سیراب کردن مشکل است صائب از نظاره خوبان نخواهد سیر شد صائب تبریزی