صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳: از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد ناله زنجیر، خوابم را صدای آب شد کوته است از حرف خاموشان زبان اعتراض ایمن از تیغ است هر خونی که مشک ناب شد جهل دارد همچنان خم در خم عصیان مرا گر به ظاهر قامت خم گشته ام محراب شد با فقیران دست در یک کاسه کردن عیب نیست بحر با آن منزلت همکاسه گرداب شد چون رگ سنگ است اهل درد را بر دل گران در میان زخمها زخمی که بی خوناب شد شرم هیهات است خوبان را سپرداری کند هاله نتواند حجاب پرتو مهتاب شد گر برآرد می زخود پیمانه ما دور نیست پنجه مرجان نگارین در میان آب شد فکر من صائب جهان خاک را دل زنده کرد این سفال خشک از ریحان من سیراب شد صائب تبریزی