صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۴۰۸: من کیم تا یار بی پروا به فریادم رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من کیم تا یار بی پروا به فریادم رسد؟ آه صبح و گریه شبها به فریادم رسد دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال می روم چون سیل تا دریا به فریادم رسد از سواد شهر خاکسترنشین شد اخگرم کو جنون تا دامن صحرا به فریادم رسد کوه غم شد آب از فریاد عالمسوز من کیست دیگر در دل شبها به فریادم رسد؟ جوش گل را گوش عاشق نغمه من مانده کرد ناله بلبل کجا تنها به فریادم رسد می روم از خویش بیرون پایکوبان چون سپند تا کجا آن آتشین سیما به فریادم رسد می توانم روز محشر شد شفیع عالمی ناله امروز اگر فردا به فریادم رسد در بیابانی که از گم کرده راهان است خضر چشم آن دارم که نقش پا به فریادم رسد تیزتر شد آتشم از نغمه خشک رباب تن زنم تا قلقل مینا به فریادم رسد شعله آواز، صائب برق زنگار دل است مطربی کو تا درین سودا به فریادم رسد؟ صائب تبریزی