صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۹۹: این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است تیغ دایم آب در جو دارد و خون می خورد خون عاشق را چو آب آن لعل میگون می خورد آب را نتوان چنین خوردن که او خون می خورد هر که روی دست از اقبال گردون می خورد از تنک ظرفی شراب از جام وارون می خورد ترکتاز عشق از مجنون برآورده است گرد محمل لیلی عبث گردی به هامون می خورد نیست دامنگیر چون خون حلال ما، چرا خون ما را در لباس آن جامه گلگون می خورد می توان از آب تیغ آمد سلامت بر کنار وای بر آن کس که بر دلهای پرخون می خورد کشتی سنگین رکاب از گل نمی یابد خلاص در ضمیر خاک آخر غوطه قارون می خورد از گداز عشق مشت استخوانی گشته است رم چرا چندین سگ لیلی زمجنون می خورد دوستی از لشکر بیگانه می دارد طمع بهر ترطیب دماغ آن کس که افیون می خورد استعانت جوید از سیلاب در تعمیر تن هر که از خاکی نهادان باده افزون می خورد می شود هر ناگوار از کنج عزلت خوشگوار باده ناب از خم خالی فلاطون می خورد خون نگردد شیر تا بیرون نمی آید زپوست تا به زندان رحم باشد جنین خون می خورد صائب تبریزی