صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۹۳: خون ما را چرخ عاجزکش به دست زور خورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خون ما را چرخ عاجزکش به دست زور خورد مغز ما را گردش سیاره همچون مور خورد بی نیاز از آب خضرم، عمر درویشی دراز! کاسه در یوزه ام چندین سر فغفور خورد عیش در زیر فلک با تنگ چشمان مشکل است شهد نتوان در میان خانه زنبور خورد آرزو هر ذره جسمم را به صحرایی فکند آفت گستاخی موسی به کوه طور خورد برق آتشدست بیجا می دهد تصدیع خود خرمن ما را زچشم تنگ خواهد مور خورد ناخن مطرب حنایی شد زرنگین نغمه اش تا که در مستی شراب از کاسه طنبور خورد؟ تا به خون خود نغلطی لب ببند از حرف راست بر درخت از گفتگوی حق سر منصور خورد باده انگور و آب خضر از یک چشمه اند مرد دل در سینه هر کس شراب گور خورد چون عقیم از زادن مردان نباشند امهات؟ آسمان روز نخست از صبحدم کافور خورد توتیا سازد غبار اگره و لاهور را چشم من تا خاکمال گرد برهانپور خورد! صائب از کلفت سرای هند بیرون می روم تا به کی حسرت توان بر باده انگور خورد؟ صائب تبریزی