صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۸۷: زخمی عشق تو چون رو در بیابان آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخمی عشق تو چون رو در بیابان آورد لاله خونگرم خاکستر به دامان آورد آسمان سست پی مرد شکوه عشق نیست رخش می باید که رستم را به میدان آورد سخت می ترسم که آخر نارساییهای شرم تشنه ام بیرون از آن چاه زنخدان آورد بسر سر بالین من هر شب خیال زلف او دسته دسته سنبل خواب پریشان آورد بوی پیراهن غباری از دل ما بر نداشت جذبه ای خواهم که یوسف را به کنعان آورد گریه ها در پرده دارد عیشهای بی گمان خنده بی اختیار برق، باران آورد عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید میزبان اول نمکدان بر سر خوان آورد اینقدر گوهر زدریای معانی برکنار صائب از عشق سخن سنجان کاشان آورد صائب تبریزی