صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۸۶: دیده چون تاب صفای آن بناگوش آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده چون تاب صفای آن بناگوش آورد؟ شبنمی چون خرمن گل را در آغوش آورد؟ در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام بهر سرو از طوق قمری حلقه گوش آورد چشم ما بازیچه هر روی آتشناک نیست دیگ در یارا مگر خورشید در جوش آورد موج اگر گاهی به ساحل می کشاند خویش را می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد غنچه تصویر از مستی گریبان پاره کرد تا دل افسرده ما را که در جوش آورد از گلاب صبح محشر هم نمی آید به هوش هر که در آغوش یک شب آن برو دوش آورد صائب از ما ذوق ایام جوانی را مپرس کیست تا در خاطر آن خواب فراموش آورد صائب تبریزی