صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۶۴: صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد روی گرمت مهر را داغ دل افلاک کرد سهل باشد گر لب از خمیازه نتوانیم بست از خمار می لب ساغر گریبان چاک کرد تا گل صبح قیامت خار خار من بجاست خار در پیراهنم مژگان آن بیباک کرد با چنین پیشانیی زآیینه گل صافتر دیده ما را چرا گردون پر از خاشاک کرد؟ با چنین نظمی که بر آیینه دل صیقل است دام بتوان در غبار خاطرم در خاک کرد تن به خواری ده که خورشید جهان افروز را اینچنین با خاک یکسان شعله ادراک کرد اشک را بنگر چه با رخسار زردم می کند روز اول روی دادن طفل را بیباک کرد تا توانی دست از فتراک همت برمدار جذبه همت مرا سرحلقه فتراک کرد پیش مردم، کشتن آتش به آتش رسم نیست آتشم را سرد چون آن روی آتشناک کرد؟ از برای رقعه هر کس کاغذی خوش می کند صائب ما رقعه خود را ز برگ تاک کرد صائب تبریزی