صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۶۳: گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند چون توان آیینه را با دامن تر پاک کرد؟ دیده بد دور باد از روی آتشناک او کز خس و خار تمنا سینه ام را پاک کرد آه کز گردنکشی چون تیغ زهرآلود، سرو طوق را بر قمری من حلقه فتراک کرد عزم صادق رخنه در سد سکندر می کند صبح از آهی گریبان فلک را چاک کرد کاش از غیبت دهان خویش را می کرد پاک آن که چندین پاک دندان خود از مسواک کرد بحر رحمت را چرا باید غبارآلود ساخت؟ تا توان زاشک ندامت دامن خود پاک کرد گر بیاض گردن مینای می آید به دست در دل شب می توان فیض سحر ادراک کرد بر نتابد تنگ ظرفی لقمه بیش از دهن تشنه ما را دل پر خون گریبان چاک کرد گر کند ساقی مسلسل دور جام باده را چند روزی می توان خون در دل افلاک کرد نیست غیر از عقده دل حاصلی پیوند را در بریدنها دلی از گریه خالی تاک کرد می توان از ذکر حق تا کرد پر گوهر دهان حیف باشد از حدیث پوچ پرخاشاک کرد آسیای سنگدل با دانه گندم نکرد آنچه با خاکی نهادان گردش افلاک کرد گرچه صائب می چکد آب حیات از خامه ام دام بتوان از غبار خاطرم در خاک کرد صائب تبریزی