صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۶۲: دل در آن زلف کمندانداز خود را جمع کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل در آن زلف کمندانداز خود را جمع کرد کبک من در چنگل شهباز خود را جمع کرد از قفس بال و پر ما را گشادی گر نشد اینقدر شد کز پی پرواز خود را جمع کرد بوی گل شد زیر چندین پرده رسوای جهان در دل صدپاره ام چون راز خود را جمع کرد؟ غنچه شو کزآفت گلچین سر خود را رهاند هر گلی کز بیم دست انداز خود را جمع کرد نیست در دریای بی آرام کشتی را قرار چون توان در عالم ناساز خود را جمع کرد؟ راز صائب در زمان بیخودی رسوا نشد بوی می در شیشه سرباز خود را جمع کرد صائب تبریزی