صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۵۳: کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد خون گرم این مست خواب آلود را بیدار کرد صفحه آیینه از زنگ کدورت ساده بود عکس طوطی این افق را مشرق زنگار کرد چون زنم مژگان به یکدیگر، که مژگان مرا حیرت گلزار او خار سر دیوار کرد می شود پیراهن تن یوسف گم کرده را هر که چشم خویش را از گریه چون دستار کرد در زبان هیچ کس زخم زبان نگذاشتم جلوه مجنون من این دشت را بی خار کرد چند باشی در شکست کارم ای گردون، بس است استخوانم را هجوم زخم جوهردار کرد سخت طفلانه است جوی شیر آوردن زسنگ کوهکن بیهوده جان را در سر این کار کرد (من که باشم تا نمایم صورت احوال خود؟ حیرت رخسار او آیینه را ستار کرد) من که صائب در وطن حال غریبان داشتم چون تواند درد غربت در دل من کار کرد؟ صائب تبریزی