صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲: مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد سرو را یک مصرع از قید خزان آزاد کرد ما دل خود را به نومیدی تسلی داده ایم ورنه مطلب را به همت می توان ایجاد کرد خط آزادی گرفت از گوشمال روزگار هر که روی خویش وقف سیلی استاد کرد داغ دشمنکامی از دوران کم فرصت ندید دوستان را هر که در ایام دولت یاد کرد می زند زخم نمایان موج جوهر در دلم کاوش مژگان چه با این بیضه فولاد کرد یادی از صاحب کمالی می دهد اظهار نقص لاف شاگردی مرا شرمنده استاد کرد روی سرو از سیلی بال تذروان شد کبود سنبل زلف تو تا پیوند با شمشاد کرد از شکار لاغرم فربه نشد پهلوی دام ناتوانیها مرا شرمنده صیاد کرد شست آب زندگی از چهره اش گرد سفر هر که دیوار یتیمی را چو خضر آباد کرد شد به اندک فرصتی سرخیل ارباب سخن هر که از روح فغانی صائب استمداد کرد صائب تبریزی