صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۴۵: چاره دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چاره دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد خضر این ویرانه را تعمیر نتوانست کرد در کنار خاک عمر ما به خون خوردن گذشت مادر بیمهر خون را شیر نتوانست کرد راز ما از پرده دل عاقبت بیرون فتاد غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد گرچه خط داد سخن در مصحف روی تو داد نقطه خال ترا تفسیر نتوانست کرد محو شد هر کس که دید آن چشم خواب آلود را هیچ کس این خواب را تعبیر نتوانست کرد بی سرانجامی و موزونی هم آغوش همند سرو رخت خویش را تغییر نتوانست کرد در نگیرد صحبت پیر و جوان با یکدگر با کمان یک دم مدارا تیر نتوانست کرد نعمت عالم حریف اشتهای حرص نیست چشم موری را سلیمان سیر نتوانست کرد حلقه در از درون خانه باشد بیخبر مطلب دل را زبان تقریر نتوانست کرد آن شکار لاغرم کز ناتوانی خون من رنگ آب تیغ را تغییر نتوانست کرد با بلای آسمانی پنجه کردن مشکل است برق را منع از نیستان شیر نتوانست کرد از ته دل هیچ کس صائب درین بستانسرا خنده ای چون غنچه تصویر نتوانست کرد صائب تبریزی