صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۲۸: زلف مشکین را چرا آن نازپرور می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف مشکین را چرا آن نازپرور می برد؟ بی خطا افتاده خود را چرا سر می برد؟ هر نفس غم پاره ای از جسم لاغر می برد همچو خاکستر که از پهلوی اخگر می برد ما به چشم مور گندم دیده قانع گشته ایم روزی ما را چرا چرخ ستمگر می برد؟ در قیامت می شود شیرین، زبان در کام ما تلخی بادام ما را شور محشر می برد از شهیدان یک سر و گردن نباشم چون بلند؟ تیغ او در ماتم من زلف جوهر می برد عشق عالمسوز بر من مهربان گردیده است جامه بر بالایم از بال سمندر می برد من به لیمویی قناعت کرده ام از روزگار ناف صفرای مرا گردون به شکر می برد هر که چون صائب دویی را از میان برداشته است می کند پی قاصدان را، خامه را سر می برد صائب تبریزی