صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۱۶: تا زخط حسن تو عنبر بر سر آتش نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا زخط حسن تو عنبر بر سر آتش نهاد مغز ما سوداییان سر بر سر آتش نهاد آه از آن رخساره نو خط که از هر حلقه ای عاشقان را نعل دیگر بر سر آتش نهاد شد جهان تاریک در چشم، چو عشق تاج بخش از پر پروانه افسر بر سر آتش نهاد عشق را دارالامانی نیست جز آغوش حسن آشیان خود سمندر بر سر آتش نهاد هر که چون گل از وفای نوبهار آگاه شد نقد و جنس خویش یکسر بر سر آتش نهاد چون پر و بال سمندر، عشق اگر یاری کند می توان پهلوی لاغر بر سر آتش نهاد؟ دل درون سینه ام از آرزوی خام مرد چند بتوان هیزم تو بر سر آتش نهاد کم شتابی داشت عمر ما، که از قد دو تا دور گردون نعل دیگر بر سر آتش نهاد! هر که صائب از خس و خار علایق پاک شد می تواند پا چو صر صر بر سر آتش نهاد صائب تبریزی