صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۳۰۱: مهره مارست مهر، مار گزیده است صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهره مارست مهر، مار گزیده است صبح پرده درست آفتاب، چشم دریده است صبح چون تو بسی را به نیل جامه کشیده است شام پرده بسیار کس چون تو دریده است صبح آینه اش پیش لب چون نبرد آفتاب؟ از نفس افتاده است بس که دویده است صبح صبح نه محمود وقت، شام نه زلف ایاز زلف شب تیره را از چه بریده است صبح؟ چند به خون شفق چهره نگارین کند؟ یک گل ازین بوستان بیش نچیده است صبح یاسمن خویش را عرض به ما می دهد از گل شب بوی فیض، بو نکشیده است صبح داد دل خود بگیر از می چون آفتاب ناله سرد از جگر تا نکشیده است صبح بر لب شام و سحر زمزمه عیش نیست اشک چکیده است مهر، آه رمیده است صبح سر به گریبان خواب از چه فرو برده ای؟ بر قد روشندلان جامه بریده است صبح ای نی آتش نفس، لال چرا گشته ای؟ خیز و فسونی بدم تا ندمیده است صبح در شکرستان فیض مور و سلیمان یکی است قاف به قاف جهان سفره کشیده است صبح حاجت شمع و چراغ نیست شب عمر را تا تو نفس می کشی، تیغ کشیده است صبح صائب اگر شب نشد همنفس خامه ات این نفس شکرین از چه کشیده است صبح؟ صائب تبریزی