صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۹۷: از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح دایم بود ز صدق طلب پخته نان صبح مگذر ز حرف راست که از رهگذار صدق پر زر کند فلک ز کواکب دهان صبح در نور صدق محو شود دعوی دروغ ظلمت به گرد می رود از کاروان صبح عشقی که صادق است بود ایمن از زوال این تب برون نمی رود از استخوان صبح در راست خانگان نتوان یافتن کجی تیر دعا خطا نشود از کمان صبح با صبح خوش برآ، که بود مهر بی زوال برگ خزان رسیده ای از بوستان صبح آب آورد به دیده چو خورشید، دیدنش هر گل که وا شد از نفس خونچکان صبح دل را اگر ز گرد گنه پاک می کنی غافل مشو ز چهره شبنم فشان صبح خورشید افسر زر ازین آستانه یافت زنهار بر مدار سر از آستان صبح مگشای چاک سینه که ترسم ز انفعال تا روز حشر تخته بماند دکان صبح کوتاه دار دست دعا از رکاب خلق صائب چو ممکن است گرفتن عنان صبح صائب تبریزی