صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳: خرده انجم ندارد رونقی در کوی صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرده انجم ندارد رونقی در کوی صبح مهره خورشید شایسته است بر بازوی صبح گر چه می آید چو طفلان بوی شیرش از دهان شکرستان می شود عالم ز گفت و گوی صبح صادقان را می رسد از عالم بالا مدد می دهد از اشک انجم، چرخ شست و شوی صبح در حریم پاکبازان بی وضو رفتن خطاست تا نشویی دست از دنیا، مرو در کوی صبح عشق دایم دستبازی با دل روشن کند آفتاب عالم افروزست دستنبوی صبح در مصیبت خانه دنیا دل بی داغ نیست مهر تابان دست افسوسی است بر زانوی صبح صیقل آیینه دلهای ظلمت دیده است این اشارتها که پیوسته است با ابروی صبح از نسیم صبح چون خورشید روشنتر شود شمع هر کس یافت نور از چربی پهلوی صبح دست از دامان این دریای رحمت برمدار تا شود دستت ید بیضا ز آب روی صبح چشم حیرت بس که بر روی عرقناک تو دوخت زنگ بست آیینه خورشید بر زانوی صبح تا غرور پاکدامانی نسازد گمرهش پنجه خونین کشیدند از شفق بر روی صبح تا ز نور جبهه ات روی زمین روشن شود دست و رویی تازه کن چون آفتاب از جوی صبح در تو تأثیر از دل تاریک نبود آه را ورنه می گردد سفید از آه سردی موی صبح صحبت روشن ضمیران ناقصان را کیمیاست کلک صائب جوی شیری شد ز گفت و گوی صبح صائب تبریزی