صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۸۰: قرص خورشیدست اول لقمه مهمان صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قرص خورشیدست اول لقمه مهمان صبح چون توانم داد شرح نعمت الوان صبح؟ می توان اسباب مجلس را قیاس از شمع کرد آفتاب گرمرو شمعی است از ایوان صبح صیقل روح است فیض صحبت اشراقیان سینه خود را مصفا ساز از یونان صبح می شود در شش جهت حکمش روان چون آفتاب هر که را بر سر گذارد تاج زر سلطان صبح خضر ازین سرچشمه عمر جاودانی یافته است ساغری بستان ز دست چشمه حیوان صبح می شود سرپنجه خورشید تابان پنجه اش هر که آویزد ز روی صدق در دامان صبح مد احسانی که نامش بر زبانها مانده است می کشد کلک قضا هر روز در دیوان صبح عقده های مشکل خود را یکایک عرض کن تا نگردیده است خونین از شفق دندان صبح دیده بیدار خود را حلقه فتراک کن تا مگر صیدی توانی برد از میدان صبح قوت بازوی توفیقی ز حق دریوزه کن خوش برآر این گوی زر را از خم چوگان صبح در لحد با خود مبر زنهار این مار سیاه نامه خود را بشو در بحر بی پایان صبح صحبت روشن ضمیران کیمیای دولت است سرمکش تا می توانی از خط فرمان صبح هیچ کافر را الهی کودک بدخو مباد! خون شد از بدخویی من شیر در پستان صبح زحمت روزی نباشد بر دل روشندلان پخته می آید برون از خوان قسمت نان صبح چون شدی محروم صائب از گل شب بوی فیض برگ عیشی در گریبان ریز از بستان صبح صائب تبریزی