صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۶۷: داغ ما نیست به دلسوزی یاران محتاج
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داغ ما نیست به دلسوزی یاران محتاج نبود آتش خورشید به دامان محتاج نه ز نقص است اگر خال ندارد دهنش نیست آن کان ملاحت به نمکدان محتاج چشم بد دور ز رخسار عرقناک تو باد! که مرا کرد به صد دیده حیران محتاج حسن را شرم ز آفات نگه می دارد نبود چهره مریم به نگهبان محتاج نشود جمع به هم نعمت و دندان هرگز که صدف در دل دریاست به دندان محتاج سر خود گیر ز درگاه بهشت ای رضوان که در اهل کرم نیست به دربان محتاج عجز آنجا که کند قدرت خود را ظاهر به مددکاری مورست سلیمان محتاج در دل ابر چه خون تلخی دریا که نکرد نشود هیچ کریمی به لئیمان محتاج! می توان یافت که فهمیده نمی گوید حرف هر که باشد به سخن فهمی یاران محتاج دل دیوانه ما بی دف و نی در رقص است شور ما نیست به این سلسله چندان محتاج دیده سیر مدارید توقع ز جهان که سپهرست ز خورشید به یک نان محتاج صائب البته سخنگو طرفی می خواهد لب خاموش نباشد به سخندان محتاج صائب تبریزی