صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۵۱: از وصل صدف گهر گریزان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از وصل صدف گهر گریزان است بر حسن غریب، خانه زندان است خلوت طلب است حسن سنگین دل از شش جهت حرم بیابان است زآنهاکه گذشت بر سر مجنون بید مجنون هنوز لرزان است در سینه پر ز ناوک من، دل شیری است که خفته در نیستان است دیوانه دروغگو نمی باشد بر سنگ محک دروغ بهتان است چون آینه هر که بینشی دارد در چهره خوب و زشت حیران است از روی گشاد، فیض می بارد در خنده برق امید باران است سررشته عمر مسندآرایان ممدود به قدر مد احسان است از سینه گرم آه پیرایان تا باغ بهشت یک خیابان است عزلت طلبی که نام می جوید دامی است که زیر خاک پنهان است هرگز دل اهل عشق بی غم نیست در قطره ما همیشه طوفان است باشند چو گوی خلق سرگردان تا قامت چرخ همچو چوگان است آن کس که شناخت ذوق تنهایی از سایه خویشتن گریزان است با خویش کسی که مغزی آورده است چون پسته به زیر پوست خندان است عمری است که روزگار من صائب چون روزی اهل دل پریشان است صائب تبریزی