صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۳۶: شراب نامرادی بی خمارست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شراب نامرادی بی خمارست به قدر تلخی این می خوشگوارست جواب خشک ازان لبهای سیراب به کشت عاشقان ابر بهارست ازان چشم تو رنجورست دایم که هم بیمار و هم بیماردارست ز چشم یار قانع شو به دیدن که پرسش بر دل بیمار بارست نمی خیزد سپند از جا ز حیرت در آن محفل که آن آتش عذارست صبا را منفعل دارد ز جولان اگر چه بوی گل دامن سوارست بود لازم غضب را دل سیاهی پلنگ از خشم، دایم داغدارست وصال آفتاب عالم افروز نصیب شبنم شب زنده دارست به نرمی کن زبان خصم کوتاه که عاجز از نمد، دندان مارست گذشتن مشکل است از سینه صافان که در گل پای سرو از جویبارست محک را از سیه رویی برآرد زر سرخی که کامل در عیارست رخ مقصود بی پرده است صائب اگر آیینه دل بی غبارست صائب تبریزی