صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۲۲۱: عقل را گوشه سرایی هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل را گوشه سرایی هست عشق را دشت دلگشایی هست راه عشق است بی نشان، ورنه در ره عقل نقش پایی هست مرو از ره که این بیابان را طرفه موج غلط نمایی هست داغ ما زود به نمی گردد گل این باغ را وفایی هست بی عوض نیست هر چه می گیرند نی بی برگ را نوایی هست نیست بی عیب هیچ موجودی روی آیینه را قفایی هست خانه ای را که نیست دربانی چین ابروی بوریایی هست سایه اهل جود، بال هماست باده پیش آر تا هوایی هست در گریبان ز بوی پیرهنت غنچه را باغ دلگشایی هست چشم بیمار اگر شفا یابد دل بیمار را شفایی هست اگر ز خود برون توانی رفت دامن دشت دلگشایی هست چون قلم، شاهراه معنی را می روم تا شکسته پایی هست وسعت مشربی اگر داری همه جا باغ دلگشایی هست برو ای داغ فکر دیگر کن در دل اهل درد جایی هست شعله تا این زمان نمی داند که سپند مرا صدایی هست صائب ساده دل چه می داند که اشارات یا شفایی هست صائب تبریزی