صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم کم عمر شد آن کس که به دنبال سخن رفت فریاد که گلبانگ پریشان من آخر چون بوی گل از کیسه گلهای چمن رفت با برگ خزان دیده چه سازد نفس سرد؟ ایمن شدم آن روز که رنگ از رخ من رفت ز اقبال شکوفه است که در گلشن ایجاد تا کرد نظرباز، در آغوش کفن رفت بس خون که کند در جگر سوزن عیسی خاری که ز راه تو به پای دل من رفت شد کاسه دریوزه همه ناف غزالان تا نکهت آن زلف به صحرای ختن رفت از سنگ، نگین چهره خراشیده برآید آوازه لعل لب او تا به یمن رفت از غیرت فکر چمن افروز تو صائب گل، اشک جگرگون شد و از چشم چمن رفت صائب تبریزی