صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸: منظور من آن موی میان است و میان نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منظور من آن موی میان است و میان نیست رزق من ازان تنگ دهان است و دهان نیست فریاد که آن دلبر شیرین سخن از شرم چون غنچه سراپای زبان است و زبان نیست از بوالعجبیهاست که شیرینی عالم مستور در آن تنگ دهان است و دهان نیست این با که توان گفت که سررشته جانها وابسته به آن موی میان است و میان نیست؟ فریاد که از بی دهنی درد دل ما وقوف به تقریر زبان است و زبان نیست نوری که بود روشن ازو دیده عالم چون مهر جهانتاب عیان است و عیان نیست آن جام جهانی که جهان در طلب اوست از دیده ادراک نهان است و نهان نیست هر چند که با هم نشود سیر و سکون جمع در صلب گهر، آب روان است و روان نیست از بی بصری در نظر تنگ خسیسان یوسف به زر قلب گران است و گران نیست آن پیر سیه دل که مقید به خضاب است در چشم خود از جهل جوان است و جوان نیست این طرفه که صائب دل صد پاره ما را شیرازه ازان موی میان است و میان نیست صائب تبریزی