صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۳۸: طوطی ز سخن صیقل آیینه جان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طوطی ز سخن صیقل آیینه جان است آن را که سخن سبز کند خضر زمان است بس خون که کند در جگر چشمه حیوان از صبر، عقیقی که مرا زیر زبان است پیداست که در زیر فلک مهلت ما چیست یک چشم زدن، تیر در آغوش کمان است در دیده روشن گهران پنجه خورشید برگی است که لرزان دلش از بیم خزان است این نقش و نگاری که تو دلبسته آنی موجی است سبکسیر که بر آب روان است در قبضه گردون منم آن تیغ جگردار کز سختی ایام، مرا سنگ فسان است در پله چشمی که به عبرت نبرد راه گر دولت بیدار بود، خواب گران است با صدق ز دوری مکن اندیشه که در کیش تیری که بود راست در آغوش نشان است بر سرو، خزان را نبود دست تصرف پیری چه کند با دل آن کس که جوان است؟ صائب شرر از سنگ به تدبیر برآید رحم است بر آن دل که گرفتار جهان است صائب تبریزی