صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۲۳: سرگرم تمنای تو فارغ ز گزندست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرگرم تمنای تو فارغ ز گزندست مجنون ترا دانه زنجیر سپندست با خانه به دوشان چه کند خانه خرابی؟ ایمن بود از سیل زمینی که بلندست آنجا که غزال تو کند سرکشی آغاز یک حلقه ز پیچ و خم صیاد، کمندست بی ریزش باران دل مستان نگشاید از ابر خورد آب، دماغی که بلندست از خنده کنان خون به دل عقده گشایان در ظاهر اگر غنچه ما بیهده خندست دل را نخراشد نفس مردم آزاد نی را اثر ناله ز بسیاری بندست از کامروایان دل بیدار مجویید در خواب رود هر که بر این پشت سمندست در کعبه و بتخانه اقامت نکند عشق این سیل سبکسیر، سبکبار ز بندست خاموش که در مشرب دریاکش عاشق تلخی که گوارا نشود تلخی پندست دستی که به دل عاشق بیتاب گذارد در گردن معشوق ز انداز بلندست با نامه پیچیده شود حشر، قیامت از حیرت روی تو زبانی که به بندست کوته نظران آنچه شمارند سعادت چون دیده دل باز شود حسرت چندست از خویش برون آی که پیراهن بادام از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست صائب به جز از معنی بیگانه ما نیست امروز غزالی که سزاوار کمندست صائب تبریزی