صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰: در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش هر سوخته جانی که دلش همدم غیب است هر کس کهخبر می دهد از راز حقیقت زنهار مکن گوش که نامحرم غیب است این زخم که از تیغ قضا بر جگر ماست موقوف به روی دلی از مرهم غیب است در چشم سیه خانه نشینان شهادت دیدار بتان روزنه عالم غیب است یک مو خبر از راز دهان تو ندارد صائب که دلش آینه عالم غیب است روشنگر آیینه دلها دم غیب است میراب جگرسوختگان شبنم غیب است شیرازه مجموعه دلهای پریشان تاری ز سر زلف خم اندر خم غیب است فیضی که دهد همچو مسیحا به نفس جان در پرده عصمتکده مریم غیب است صائب تبریزی