صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۱۸: در عالم فانی که بقا پا به رکاب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در عالم فانی که بقا پا به رکاب است گر زندگی خضر بود نقش بر آب است از مردم دنیا طمع هوش مدارید بیداری این طایفه خمیازه آب است چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سایل بی منت و بی فاصله بخشند، جواب است! در مشرب ما خاک نشینان قناعت در آب رگ تلخی اگر هست گلاب است در چشم گرانخواب، کتاب است کم از خشت در دیده بیداردلان خشت کتاب است مستی که ز خونابه دلهاست شرابش دود دل ما در نظرش دود کباب است زان در نظر خلق عزیزست، که گوهر قانع شده از بحر به یک قطره آب است آن را که ز کیفیت دیدار خبر یافت هر شسته عذاری به نظر عالم آب است هر چند که در خانه ز آب است خرابی در دیده ما خانه بی آب خراب است چون ریگ روان نرم روان مانده نگردند وامانده کسی راهنوردان ز شتاب است صائب به اثر زنده ز مرده است نکوتر دستی که عطایی نکند پای به خواب است صائب تبریزی