صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۱۷: بر هر که نظر می فکنم مست و خراب است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر هر که نظر می فکنم مست و خراب است بیداری این طایفه خمیازه خواب است بی اشک ندامت نبود عشرت این باغ از خنده گل آنچه بجامانده گلاب است چون اخگرسوزان، دل ما سوختگان را گر قطره آبی است همین اشک کباب است دیوان مکافات به ظالم نکند رحم خط حسن ستمکار ترا پای حساب است چون ماه نو از دیدن ما چشم مپوشید کز قامت خم هستی ما پا به رکاب است هر خیره نگاهی نتواند ز تو گل چید آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است با جنگ، بدآموز مرا خوی تو کرده است مقصود من از نامه نه امید جواب است دیوار خرابی که عمارت نپذیرد مستی است که در پای خم باده خراب است کیفیت می می برم از چهره محجوب رخسار عرقناک، مرا عالم آب است در مشت گلی نیست که صد نکته نهان نیست در دیده صاحب نظران خشت کتاب است هر کس که خموش است درین میکده صائب چون کوزه لب بسته پر از باده ناب است صائب تبریزی