صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۰۸: زلف تو کشاکش به رگ جان من انداخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف تو کشاکش به رگ جان من انداخت رخسار تو اخگر به گریبان من انداخت حسن تو که چون کشتی طوفان زده می گشت لنگر به دل و دیده حیران من انداخت سیماب کند سلسله گردن شیران برقی که محبت به نیستان من انداخت یک حلقه کند سلسله عمر ابد را تابی که میانش به رنگ جان من انداخت تا همت من دست به بازیچه برآورد نه گوی فلک در خم چوگان من انداخت فانوس فلک دست ندارد به خیالش آن شمع که پرتو به شبستان من انداخت صائب خم آن زلف گرهگیر به بازی صد سلسله بر گردن ایمان من انداخت صائب تبریزی