صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۱۰۶: از حد گذشت وقت سحر آرمیدنت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حد گذشت وقت سحر آرمیدنت پستان صبح خشک شد از نامکیدنت دامان عمر دست و گریبان خاک شد باقی است همچنان هوس بزم چیدنت شد شیشه دل دو چشم تو از عینک و هنوز مشتاق حسن سنگدلان است دیدنت زینسان که پای عزم تو در خواب رفته است بسیار مشکل است به منزل رسیدنت اکنون که در دهان تو دندان بجا نماند بی حاصل است داعیه لب گزیدنت با این گرانیی که تو داری چو پای خم مشکل بود ز کوی مغان پاکشیدنت چندان هوای نفس عنان ترا گرفت کز دست رفت قوت از خود رمیدنت در خون کشید تیر قضا صد هزار صید از سر نرفت مستی غافل چریدنت صائب شکسته باش که آخر شکستگی چون موج می شود پر و بال پریدنت صائب تبریزی