صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: کارم شب وصال به پاس نظر گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کارم شب وصال به پاس نظر گذشت فصل بهار من به ته بال و پر گذشت دامان بیخودی مده از کف به حرف عقل از بیم راهزن نتوان زین سفر گذشت دلبستگی نتیجه نقصان بینش است تا چشم باز کرد صدف از گهر گذشت ای کاش صرف مشق جنون می شدی تمام از زندگانی آنچه به کسب هنر گذشت گر سر رود، ز تیغ فنا سر نمی کشم نتوان به تلخرویی بحر از گهر گذشت هر زنده دل که بر خط تسلیم سر نهاد چون خون مرده از خطر نیشتر گذشت اشکم هزار مرحله از دل گذشته است چون رهروی که گرم شد از راهبر گذشت تا همچو شمع پای نهادم درین بساط عمرم به گریه شب و آه سحر گذشت دل را دست دار که موج سبک عنان با کشتی شکسته ز بحر خطر گذشت نقصان نکرده است کسی از گذشتگی وصل نبات یافت چو بید از ثمر گذشت صائب گرفت دامن عمر رمیده را بر خاک هر که سایه آن سیمبر گذشت صائب تبریزی