صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۰۴۷: بازآ که بی تو مجلس ما را حضور نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بازآ که بی تو مجلس ما را حضور نیست در جبهه صراحی و پیمانه نور نیست از زنده رود زنده دلی آب خورده ایم در موج خیز غم دل ما بی سرور نیست گرگان روزگار ز یکدیگرش درند آن را که پوستین گریبان سمور نیست پیراهنی کجاست، که بر اهل روزگار روشن شود که دیده یعقوب کور نیست از پرتو جمال تو خواهد گداختن آخر خمیر آینه از سنگ طور نیست هر جا نفیر خواب کند بخت ما بلند آنجا مجال دم زدن نفخ صور نیست سر گرم عشق را به کلاه نمد چه کار؟ خورشید اگر برهنه نگردد قصور نیست از برق حادثات به باد فنا رود هر خرمنی که گوشه چشمش به مور نیست تا چند در میان فکنی باد و شانه را؟ دل را نمی دهیم به زلف تو، زور نیست! دست سبو سلامت و پای خم شراب! ما را چه شد که دست به زانوی حور نیست کوته نظر تلاش کند قرب دوست را نزدیک را خبر ز نگه های دور نیست صائب چه آتشی است، که در بزم روزگار بی شعله طبیعت او هیچ نور نیست صائب تبریزی