صائب تبریزی
غزل 2001 - 3000
غزل شمارهٔ ۲۰۱۳: از بس نهاده ام به دل داغدار دست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بس نهاده ام به دل داغدار دست گشته است داغدار مرا لاله وار دست ای ساقیی که توبه ما را شکسته ای زنهار از شکسته نوازی مدار دست ریزند می چو شیشه مگر در گلوی من می لرزد این چنین که مرا از خمار دست ای گل چه آفتی تو که از خون بلبلان در مهد غنچه بود ترا در نگار دست در عهد خوبی تو گذارند گلرخان گاهی به روی و گاه به دل غنچه وار دست از اشتیاق دامن آن سرو خوش خرام از آستین چو تاک برآرم هزار دست زان پر گل است گلشن حسنت که می رود از دیدنت نظارگیان را ز کار دست گوهر شود ز گرد یتیمی گرانبها ای سنگدل مشوی ازین خاکسار دست دریا خمش به پنجه مرجان نمی شود سودی نمی دهد به دل بیقرار دست می کرد در تهیه افسوس کوتهی می بود همچو سرو مرا گر هزار دست از امتحان غمزه خونخوار درگذر نتوان گذشتن به دم ذوالفقار دست صد بار جوی خون شده است آستین من تا برده ام به لعل آب آن نگار دست چون خرده زری که ترا هست رفتنی است در آستین گره چه کنی غنچه وار دست؟ دستی نشد بلند پی دستگیریم شد توتیا اگر چه مرا زیربار دست بی بادبان سفینه به ساحل نمی رسد صائب ز طرف دامن دل بر مدار دست صائب تبریزی