صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست خاتم نه ای و دست سلیمانت آرزوست زنهار سر مپیچ ز چوگان حکم او چون گوی اگر سراسر میدانت آرزوست چشم طمع به ملک سکندر مکن سیاه گر همچو خضر چشمه حیوانت آرزوست چون شبنم آبگینه خود بی غبار کن گر سیر باغ و گشت گلستانت آرزوست چون شانه باش تخته مشق هزار زخم گر ره در آن دو زلف پریشانت آرزوست چندی چو غنچه سر به گریبان خود بکش زین باغ اگر چو گل لب خندانت آرزوست چون گوهر از غبار یتیمی متاب روی گر ساحل مراد ز عمانت آرزوست مجنون صفت ز مشق جنون برمدار دست مدی اگر ز دفتر احسانت آرزوست بیرون در گذار طمع های خام را گر جبهه گشاده دربانت آرزوست چون مور در حلاوت گفتار سعی کن مسند اگر ز دست سلیمانت آرزوست دندان به دل فشار درین باغ چون انار بویی اگر ز سیب زنخدانت آرزوست یک چند خون دل خور و بر لب بمال خاک گر سینه ای چو کان بدخشانت آرزوست چون شبنم آب کن دل خود را درین چمن گر وصل آفتاب درخشانت آرزوست هرگز نبوده است دو سر هیچ خوشه را بگذر ز سر اگر سر و سامانت آرزوست پرهیز می کند ز تو دیو سیاهکار وین طرفه ز فرشته نگهبانت آرزوست این آن غزل که سعدی و ملای روم گفت موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست صائب تبریزی