صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۴۲: محتاج کی به نشأه می چشم مست توست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
محتاج کی به نشأه می چشم مست توست؟ پر خون دهان جام می از پشت دست توست چون تاک در سراسر این باغ و بوستان هر نخل سرکشی که بود زیر دست توست لعلی که ساخته است نگین دان ز تاج زر خونین جگر به خانه زین از نشست توست ساید کلاه گوشه قدرش به آسمان هر سر که در قلمرو ایجاد، پست توست نظارگی ز سرو تو چون راست بگذرد؟ جایی که آبهای روان پای بست توست زین پیش زلف در خم دل بود و این زمان هر جا دلی است در خم زلف چو شست توست از باده دست شستن من از صلح نیست گر توبه می کنم به امد شکست توست از می شود شعور تو هر لحظه بیشتر فریاد من ز حوصله دیر مست توست سرپنجه تصرف خورشید و ماه را خواهد به چوب بستن، اگر دست دست توست جود تو بی سؤال به سایل عطا کند قفلی که بی کلید شود باز، دست توست محرومی از وصال پریزاد معنوی صائب گناه دیده صورت پرست توست صائب تبریزی