صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۲۰: هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است نقش برون پرده آن جان عالم است با تشنگی بساز که دل آب چون شود بی چشم زخم، چشمه حیوان عالم است در غیرتم که از سر زلف سیاه کیست شوری که در دماغ پریشان عالم است غافل که داده است گریبان به دست برق چشمی که محو چهره خندان عالم است از دست و پا زدن نشود آرمیده بحر کوه شکیب، لنگر طوفان عالم است خواهد شدن به رغم حسودان عزیز مصر این جان بیگنه که به زندان عالم است بی چشم زخم نیست، اگر توتیا شده است گوی سری که در خم چوگان عالم است آسوده ای به عالم امکان اگر بود از راه رحم نیست، ز نسیان عالم است بازی مخور که شیره جانهاست یکقلم شیرینیی که در شکرستان عالم است در چشم عارفان، ورق باد برده ای است تختی که تکیه گاه سلیمان عالم است صائب چه لازم است عاقل شویم ما؟ شور جنون ما نمک خوان عالم است صائب تبریزی