صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۰۳: صبح امید من نفس سرد من بس است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح امید من نفس سرد من بس است چشم سفید، روزن بیت الحزن بس است دستم غبار دامن پاکان نمی شود بویی مرا ز یوسف گل پیرهن بس است تر می شود به نامه خشکی دماغ من برگ خزان رسیده مرا از چمن بس است عنوان بود نمکچش مکتوب سر به مهر زان غنچه لب وظیفه من یک سخن بس است زان میوه ها که وعده به فردوس داده اند ما را به نقد، نکهت سیب ذقن بس است پروانه وار سوختن از بی مروتی است آن را که روی گرمی ازین انجمن بس است از شغل دلخراش تو بدنام گشت عشق نقشی دگر بر آب زن ای کوهکن، بس است محتاج نیستم به سپرداری کسی جوهر دعای جوشن شمشیر من بس است صائب ز بلبلان نشود گر صدا بلند کلک سخن طراز هم آواز من بس است صائب تبریزی