صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۸۴: آن را که در وطن لب نانی میسرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که در وطن لب نانی میسرست سی شب ز ماه عید سرایش منورست در خانه های کهنه بود مور و مار بیش حرص و امل به طینت پیران فزونترست ارباب احتیاج اگر آبروی خویش گردآوری کنند، به از عقد گوهرست هرگز نگردد آینه را دل به آب صاف ظلمت ز آب خضر نصیب سکندرست در کنه ذات، فکر به جایی نمی رسد دریای بیکنار چه جای شناورست؟ فردی که ساده است نیارند در حساب دیوانه را چه کار به دیوان محشرست؟ از بس گزیده است سلامت روی مرا موج خطر به چشم من آغوش مادرست در قطره ای چه جلوه کند بحر بیکنار؟ در چشم مور ملک سلیمان محقرست صائب به غیر نامه عالم نورد من هر نامه ای که هست و بال کبوترست صائب تبریزی