صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۳۷: ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت شکست در جگرم سوزن و مسیحا رفت ز داغ سینه، سیاهی فتاد و می سوزم که نقش خیمه لیلی ز روی صحرا رفت ز خارزار تعلق کشیده دامن رو که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت گلی نچید ز دام فریب طره او میان بال فشانان ستم به عنقا رفت مشو مقید همراه، اگر چه توفیق است که از جریده روی کار مهر بالا رفت در آن زمان که بریدند دست، مدعیان ز تیغ بازی غیرت چه بر زلیخا رفت به هوش باش که از هرزه خندی آخر کار میان مجلس می آبروی مینا رفت کباب عصمت بزم شراب او گردم! که رنگ می نتواند برون ز مینا رفت مگر ز فیض ازل یافتی نظر صائب؟ که هر که زمزمه ات را شنید از جا رفت صائب تبریزی