صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱: کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت ز شیشه خانه دل، چهره عرقناکش چنان گذشت که بر لاله زار ژاله گذشت چنان ز حسن تو شد کار تنگ بر خوبان که دور خوبی مه در حصار هاله گذشت درین محیط پر از خون، بهار عمر، مرا به جمع کردن دامن چو داغ لاله گذشت من آن حریف تنک روزیم که چون مه عید تمام دور نشاطم به یک پیاله گذشت می دو ساله دم روح پروری دارد که می توان ز صلاح هزارساله گذشت نشد ز نسخه دل نقطه ای مرا معلوم اگر چه عمر به تصحیح این رساله گذشت ز پیچ و تاب رگ جان خبر رسید به من اگر نسیم بر آن عنبرین کلاله گذشت سیاهی از سر داغش نرفت، پنداری که تیره بختی ما در ضمیر لاله گذشت گداخت از ورق لاله، دیده ام صائب کدام سوخته یارب براین رساله گذشت؟ صائب تبریزی