صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۲۰: میان خوی تو و رحم آشنایی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میان خوی تو و رحم آشنایی نیست وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست سر کمند تغافل بلند افتاده است به زلف او نرسیدن ز نارسایی نیست فتاده است به آن رو شکسته رنگی من حریف چهره من کان مومیایی نیست نشد بریده به مقراض، رشته توحید میانه سر منصور و تن جدایی نیست برو خضر که من آن کعبه ای که می طلبم دلیل راهش غیر از شکسته پایی نیست چو پشت آینه ستار تا به کی باشم؟ به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟ کنون که نبض شناس سخن شفایی نیست صائب تبریزی