صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۱۱: به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست فرو رود به زمین هر که در هوای تو نیست مگر تو خود به خموشی ثنای خودگویی وگرنه هیچ زبان در خور ثنای تو نیست شکوه بحر چه سازد به تنگنای حباب؟ سپهر بی سر و پا ظرف کبریای تو نیست سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست کدام گهر سیراب بحر و کان را همت؟ که چشمه عرق از خجلت صفای تو نیست شکر به زاغ فرسنی و استخوان به هما چه رمزها که نهان در کف عطای تو نست مگر ز نعمت دیدار سیر چشم شود وگرنه هر دو جهان در خور گدای تو نیست مگر قبول تو آبی به روی کار آرد وگرنه بندگی چون منی سزای تو نیست بساز از دل سنگین خویش آینه ای که هیچ آینه را طاقت لقای تو نیست جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست صائب تبریزی