صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰: چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟ چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟ که راه فکر به باریکی میان تو نیست غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد دل ضعیف مرا تاق امتحان تو نیست نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری که سرو و سون آزاد در زمان تو نیست همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است سری که در قدم خاک آستان تو نیست بناز بر نفس آتشین خود صائب که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست صائب تبریزی