صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۸۰۴: کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست؟ کدام روز که شیری درین نیستان نیست؟ دویی به راه نگاه تو خار ریخته است وگرنه سبزه بیگانه در گلستان نیست نه هر که حرف شناسد به غور حسن رسد سواد خط بناگوش در دبستان نیست ترا به وادی مشرب گذر نیفتاده است وگرنه کعبه دل نیز بی بیابان نیست نمی کنی سخن خویش را چرا هموار؟ جز این تمتعی از آسیای دندان نیست توان ز روزن دل چار فصل را دیدن چنین بنایی در چارسوی امکان نیست در گشاده بود شرط میهمان طلبی به میهمانی آن کس مرو که خندان نیست کدام مغز که در جستجوی نکهت تو چو گردباد، سراسر رو بیابان نیست؟ همین نه شعله فطرت جگرگداز من است کدام شمع درین بزمگاه گریان نیست؟ غبار تفرقه خاطر از تردد توست اگر تو جمع شوی روزیت پریشان نیست همیشه بر سر آتش بود کباب دلش مگو به سفره درویش مرغ بریان نیست ز هر رهی که دلت می کشد قدم بگذار که قفل منع درین پره بیابان نیست مرا گدایی غم کرد دربدر صائب مصیبتی بتر از روزی پریشان نیست صائب تبریزی