صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۹۹: خراب چشم تو اندیشه عتابش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خراب چشم تو اندیشه عتابش نیست که می پرست غم از تلخی شرابش نیست بیاض گردن او در کتابخانه حسن سفینه ای است که حاجت به انتخابش نیست گلی است چهره خندان آن بهار امید که زیر پوست رگ تلخی گلابش نیست عجب که نامه امید من رسد به جواب که گر به کوه رسد ناله ام، جوابش نیست به چشم جوهریان رشته ای است بی گوهر ز عشق او رگ جانی که پیچ و تابش نیست بنای طاقت اگر کوه بیستون شده است حریف جلوه ناز گران رکابش نیست ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست نداده اند ترا چشم خرده بین، ورنه کدام نقطه که در سینه صد کتابش نیست؟ چراغ شهرت پروانه عالم افروزست وگرنه کیست که او داغ یا کبابش نیست؟ ز روی خلق کجا شرم می کند صائب سیه دلی که ز کردار خود حجابش نیست صائب تبریزی