صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۹۵: به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست اگر چه زهره شیرست آب وادی عشق ز ازدحام جگرتشنگان در او جا نیست گر از تحمل من خصم شد زبون چه عجب فلک حریف زبردستی مدارا نیست صدف ز خنده ابر بهار گوهر یافت گهر نتیجه دهد خنده ای که بیجا نیست چه حاجت است به دامن چو آتش است بلند؟ جنون کامل ما را هوای صحرا نیست به چشم هر که در آن روی آتشین محوست بهشت تفرقه خاطر تماشا نیست محبت پدری گر چه هست دامنگیر حریف جذبه مردانه زلیخا نیست کدام شبنم گستاخ در نظر بازی است؟ که رنگ عصمت گلهای باغ بر جا نیست به طرف دامن خورشید بسته ام دامن مرا چو سایه ز پست و بلند پروا نیست به ناخدای توکل سپرده ام خود را مرا تردد خاطر ز موج دریا نیست میی که خشت ز خم برنداشت کم زورست زبون عقل بود عاشقی که رسوا نیست کدام صبر و چه طاقت، کدام عقل و چه هوش؟ به عالمی که منم، که پای بر جا نیست در آشیانه سیمرغ همت صائب نشان لکه پیسی ز زال دنیا نیست صائب تبریزی