صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲: فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است ز خود برآ که عجب دامن بیابانی است گشاده باش، جهان را شکفته گر خواهی که بر گشاده دلان چرخ روی خندانی است ز خود برآ که چو گردید راهرو بی برگ به چشم رهزن بیرحم، تیغ عریانی است به عقل هر که هوا را کند مسخر خود اگر چه مور بو، پیش ما سلیمانی است که در قلمرو توحید در شمار آید؟ که نه سپهر درین حلقه سبحه گردانی است مراست چشم رهایی ز بحر خونخواری که هر حباب در او پرده دار طوفانی است نهان به زیر سیاهی ز تیره بختی ماست وگرنه داغ جنون آفتاب تابانی است به چشم توست ز سرگشتگی فلک گردان وگرنه دایره چرخ، چشم حیرانی است سراغ یوسف مصری ز ناتوانان جوی که چشم های فرو رفته، چاه کنعانی است وجود عشق درین خاکدان پر وحشت چو آتشی است که در دامن بیابانی است خوش است رشته به قرب گهر، ازین غافل که در گسستن او تیز کرده دندانی است شکایت از تو ستمگر کجا برم، که نهان ز سایه سر زلف تو کافرستانی است ز تنگنای جهان نیست شکوه صائب را که چشم مور به نازک خیال، میدانی است صائب تبریزی